..
سلام..
خیلی وقته پستی نذاشتم..اخه هر کاری تو این دنیا دلخوشی میخواد..روزها برام سردو بیروح سپری میشه..دیگه اون ادم گذشته نیستم..تموم خوشیها از دلم پر کشیده..هیچی تو این دنیا دیگه شادم نمیکنه
سال گذشته یه کابوس بود برام..یه فاجعه..تلخیه حوادثش همچنان همراهمه ..جیگرمو اتیش میزنه و گاه و بیگاه اشکو روونه ی گونه هام میکنه..دلم پر بغضه..پر درد..روزی هزار بار میمیرمو زنده میشم..وتنها دعام به درگاه خدا اینه که عمرمو ازم بگیره..ضعیف شدم..انقد که حتی رمق زندگی کردن ندارم..و سختتر از همه ی اینا زمانیه که مجبورم به خاطر بچه هام قیافه و کارو بارم برعکس روحیه داغونم باشه ..اونم خودش زجریه..
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت 11:19 توسط ساره
|
ساره هستم سال79 ازدواج کردم ویه پسر دارم زندگیه خوبی دارم وبه اصطلاح خوشبختم اما نمیدونم چرا نمیتونم از این خوشبختی لذت ببرم شاید به این دلیل که....